کد مطلب:93758 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:302

فلسفه صبر چیست











فلسفه مهم صبر رسیدن به هدفهای عالی است، انسان هر كار مثبتی بخواهد انجام دهد، چه بسا مواجه با مشكلات فراوانی است، اگر می خواهید مشكلی متوجه شما نشود، باید كار نكنید، اگر بخواهید كتابی تالیف كنید، مسلما ایرادات و انتقادات فراوان و به قول معروف «من صنف فقد استهدف» (كسی كه تصنیف كرد خود را هدف و آماج گلوله های انتقاد قرار داده است) باید بدانید بجز با سپر صبر نمی توان این تیرها را از خود دفع كرد.

آری اگر بخواهید بنای خیریه ای بنا كنید، به دنبالش حرفها است، عده ای نق می زنند كه برای وجهه دار شدن و یا كسب اموال بیشتر چنین كرده است، وقتی مسجد اعظم قم را مرحوم آیه الله العظمی بروجردی آن مرد وارسته و بزرگوار می ساختند، و الان ما از بركات آن استفاده كرده و این همه مجالس درس و بحث و ارشاد و تبیین احكام اسلام را در آن مشاهده می كنیم، خدا می داند چقدر پشت سر این مرد حرف زدند، كه وجوهات را خرج می كند و مسجد می سازد این همه گرسنه در قم است و این مسجد چیست كه این سید می سازد؟، اگر صبر و حوصله نباشد انسان از كار خیر صرفنظر می كند، اگر بنا بود همه پولها را به گرسنگان دهند، پس هیچ مسجدی یا بنای خیره ای نباید برپا می شد، باید بناهای خیریه را ساخت و از آن طرف ریشه فقر و گرسنگی را نابود كرد، باید برنامه صحیحی برای رسیدگی به امور بیچارگان تهیه كرد، نه بدون برنامه با كمك كردنهای بی رویه، گداپروری كنیم. مثل جالبی قدیمیها می زدند، كه: روی هر گنجی افعی خوابیده و گنج كنج ویرانه است، انسانهای ساده لوح معنای مطابقی و تحت اللفظی را گرفته و لذا در ویرانه ها به دنبال گنج می گشتند، می گفتند: اول ببینید، در كدام قسمت افعی خوابیده، همانجا گنج است، در حالی كه این معنای كنایه ای دارد، مراد این است كه گنج

[صفحه 383]

رویش مشكلاتی خوابیده است، در رسیدن به گنجها رنجهاست، و به قول سعدی:

نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد

به شما بگویم اگر صبر ندارید، دنبال كاری نروید، اگر صبر و استقامت و پشتكار ندارید اگر علاقه و استعداد ندارید، طلبه نشوید زیرا مشكلات زیادی بر سر راه است، الان وضعیت بسیار بهتر از سابق شده است سابقا در مدرسه حجتیه در ماه رمضان برای یك لقمه نان معطل بودیم، یكی از فضلاء برای من نقل كرد، به قدری تهیدست بودیم، كه به سراغ نانهای خشك و دور ریخته می رفتیم، و می دیدیم، كه پر از فضله شده، و چه بسا چون مضطر بودیم، فضله ها را از نانها جدا كرده و نانها را می خوردیم، گاهی برای گذراندن زندگی نماز استیجاری قبول می كردیم، در حالات بزرگان بنگرید كه از فرط تهیدستی پوسته میوه ها را شبانه از كنار كوچه ها جمع كرده و می شستند و می خوردند، و چه بسا دو هم حجره ای جداگانه دور از چشم دیگری چنین می كردند، و به یكدیگر وانمود می كردند، كه در بیرون غذا خورده اند، پول روغن چراغ و چراغ خریدن نداشتند، و از این روی شبها در زیر نور شمع یا چراغی كه برای روشن كردن دستشوئیها تعبیه شده بود، به مطالعه می پرداختند و یا از پرتو مهتاب بهره می جستند، آری اینگونه به جائی رسیدند.

فكر نكنید این رشته چنین مشكلاتی دارد، شما زندگی دانشمندان بزرگ را مطالعه كنید، تا ببینید هر كدام كه به مقامات عالی ای رسیده اند، زندگی آمیخته با رنج و مشقت و ناراحتی را سپری كرده اند، نیوتن و گالیله و ادیسون و غیره سالها رنج و بیخوابی كشیده و صبر و استقامت را نصب العین خود قرار دادند تا به اهداف خود رسیدند، بعضی از دانشمندان غذائی كه برای شام آنها می آوردند، از بس مشغول مطالعه و تدبر بودند، تا صبح سرد می شد، و بعد متوجه می شدند غذا نخورده اند!

آری اقدام به هر كاری زحمت دارد باید استقامت كرد، صبر خمیر مایه همه

[صفحه 384]

چیزهاست، اینكه اینقدر بر آن اصرار می شود، به خاطر كلیدی بودن این صفت است، پیامبران به خصوص پیامبر گرامی اسلام اگر صبر نداشتند، به این مقام هرگز نمی رسیدند، از سمت عقب تاریخ و از گذشته های تاریك بنگرید، تا نقش این صفت را در جای جای ازمنه و امكنه تاریخ و در خودسازی افراد بشر نظاره گر باشید، این نصیحت را هم از من داشته باشید كه با استقامت و شكیبائی عالم می شوید نه با استعدادها، چه بسا افراد با استعدادی را دیدیم، كه به جائی نرسیدند، و كم استعدادهائی را دیدیم كه به فراز قله علم رسیدند.

در پایان این بحث به دو نمونه از وقایعی كه صبر در آنها نقش مهمی داشته اشاره می كنم:

1- داستان آسیه بنت خویلد (همسر فرعون)- بدون شك از پیشگامان صبر در راه عقیده آسیه همسر فرعون و ملكه مصر است، قلب او با نور خدا روشن و بارور شده، مگر می تواند عشق خدا را برای همیشه در زیر لایه های ترس و واهمه از فرعون كتمان كند، هرگز! پس از مدتی فرعون متوجه شد كه دشمنش موسی در قلب خانه او نفوذ كرده، و با كمند اعتقادیش قلب همسرش را به بند كشیده است، هر چه به همسرش اصرار كرد بیا و آبروی ما را حفظ كن، و دست ایمان از دامن موسی كوتاه كن، فائده نداشت، آخر الامر تهدید كرد تا جائی كه گفت ترا می كشم، ولی آسیه قهرمان صبر و استقامت همچنان پایداری می كرد، و دست از ایمانش برنمی داشت، وقتی سخنان فرعون كارگر نیفتاد، دستور داد او را به چهار میخ كشیده، و سنگ بزرگی بر روی او گذارند، ولی او همچنان مقاوم بود، و مضمون آخرین نفسهای او و زمزمه نهائی لبان او این بود، كه: خدایا من وصله ی ناهماهنگ این دستگاه شاهنشاهی هستم، مرا از دست فرعون و رفتار غیر انسانی او نجات بده، و خانه ای در نزد خود در بهشت برین برایم مهیا نما، و چنین هم شد كه در اثر صبر به ظفر رسید.

[صفحه 385]

صبر و ظفر هر دو از دوستان قدیمند
بر اثر صبر نوبت ظفر آید

آری برادر مواظب باش از زنی كمتر نباشی، زنی كه خداوند متعال وقتی می خواهد مصداق صبر و مقاومت در برابر ظالمین را مثال بزند او را به عنوان تمثیل ذكر می كند، «و ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لی عندك بیتا فی الجنه و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین» (و خداوند برای مومنین مثل می آورد، همسر فرعون را زمانی كه (از همسرش بیزاری جست و در برابر ظلم و شرك او مقاومت كرد و در زیر شكنجه ها صبور بود و) گفت: پروردگار من بنا كن نزد خود خانه ای در بهشت و مرا از (شر) فرعون و كردارش نجات ده و از قوم ظالمین رهائیم بخش).[1].

حقیقتا چه جملات كوتاه و زیبائی در لحظات پایان زندگی بر لب داشت، جملاتی كه: باید درس زندگی برای تك تك زنان و مردان ما باشد، جملاتی كه بهانه های واهی را از دست تمام كسانی كه فشار محیط یا همسر را مجوزی برای ترك اطاعت خدا و تقوی می شمرد، می گیرد، مسلما زرق و برق و جلال و جبروتی برتر از دستگاه فرعونی وجود نداشت، چنانكه فشار و شكنجه ای فراتر از شكنجه های فرعون جنایتكار نبود، ولی نه آن زرق و برق و نه این فشار و شكنجه، آن زن مومن را به زانو درنیاورد، و همچنان به راه خود در مسیر رضای خدا گام برداشت، تا جان خویش را در راه خالق خویش فدا كرد.

2- واقعه دیگر داستان طالوت و پیروان او است، و چون داستانی بسیار عبرت انگیز و قابل توجه است، و در قرآن كریم در ضمن شش آیه در سوره بقره[2] آمده است تا حدودی به طور مشروح ذكر می كنیم:

«قوم یهود كه در زیر سلطه فرعونیان ضعیف و ناتوان شده بودند، بر اثر

[صفحه 386]

رهبریهای خردمندانه حضرت موسی (ع) از آن وضع اسف انگیز نجات یافته، و به قدرت و عظمت رسیدند.

خداوند به بركت این پیامبر نعمتهای فراوانی به آنها بخشیده كه از جمله «صندوق[3] عهد» بود، قوم یهود با حمل این صندوق در جلو لشكر یك نوع اطمینان خاطر و توانائی روحی پیدا می كردند، و این قدرت و عظمت تا مدتی بعد از موسی (ع) همچنان ادامه داشت، ولی همین پیروزیها و نعمتها كم كم باعث غرور آنها شد، و تن به قانون شكنی دادند، سرانجام به دست فلسطینیان شكست خورده، و قدرت و نفوذ خویش را همراه «صندوق عهد» از دست دادند، به دنبال آن،

[صفحه 387]

چنان دچار پراكندگی و اختلاف شدند، كه در برابر كوچكترین دشمنان قدرت دفاع از خود نداشتند تا جائی كه دشمنان گروه كثیری از آنها از سرزمین خود بیرون راندند، و حتی فرزندان آنها را به اسارت گرفتند.

این وضع سالهائی ادامه داشت تا آنكه خداوند پیامبری به نام (اشموئیل) را برای نجات و ارشاد آنها برانگیخت آنها نیز كه از ظلم و جور دشمنان به تنگ آمده بودند، و دنبال پناهگاهی می گشتند، گرد او اجتماع كردند و از او خواستند رهبر و امیری برای آنها انتخاب كند، تا همگی تحت فرمان و هدایت او یك دل و یك رای با دشمن نبرد كنند، تا عزت از دست رفته را باز یابند.

«اشموئیل» كه به روحیات و سست همتی آنان به خوبی آشنا بود، در جواب گفت از آن بیم دارم كه چون فرمان جهاد در رسد، از دستور امیر و رهبر خود سرپیچی كنید، و از مقابله و پیكار با دشمن شانه خالی نمائید، آنها گفتند چگونه ممكن است ما از فرمان امیر سر باز زنیم، و از انجام وظیفه دریغ نمائیم، در حالی كه دشمن ما را از وطن خود بیرون رانده، و سرزمین های ما را اشغال نموده، و فرزندان ما را به اسارت برده است.

«اشموئیل» دید كه جمعیت با تشخیص درد به سراغ طبیب آمده اند، و گویا رمز عقب ماندگی خود را درك كرده اند به درگاه خداوند روی آورده و خواسته ی قوم را به پیشگاه خداوند عرضه داشت، به او وحی شد كه «طالوت» را به پادشاهی ایشان برگزیند. اشموئیل عرض كرد خداوندا من هنوز «طالوت» را ندیده و نمی شناسم وحی آمد ما او را به جانب تو خواهیم فرستاد هنگامی كه او نزد تو آمد فرماندهی سپاه را به او واگذار، و پرچم جهاد را به دست وی بسپار!

[صفحه 388]


صفحه 383، 384، 385، 386، 387، 388.








    1. التحریم آیه 11.
    2. آیات 247 تا 252 (الم تر الی الملا... ولكن الله ذو فضل علی العالمین).
    3. «تابوت» یا «صندوق عهد»- «تابوت» در لغت به معنی صندوقی است كه از چوب می سازند و اینكه می بینیم به صندوق نقل و انتقال جنازه ها تابوت می گویند، به همین مناسبت است، اما باید توجه داشت كه: معنی اصلی تابوت اختصاص به مردگان ندارد، بلكه هرگونه صندوق چوبی را شامل می شود، درباره اینكه تابوت بنی اسرائیل به عبارت دیگر (صندوق عهد) چه بوده، و به دست چه كسی ساخته شد و محتویات آن را چه چیز تشكیل می داد؟ در روایات و تفاسیر ما و همچنین در كتب «عهد قدیم» (تورات) سخن بسیار است، و از همه روشنتر چیزی است كه در احادیث اهل بیت (ع) و گفته های بعضی از مفسران، مانند ابن عباس آمده است، و آن اینكه «تابوت» همان صندوقی بود كه مادر موسی او را در آن گذاشت، و به دریا افكند و هنگامی كه به وسیله عمال فرعون از دریا گرفته شد و موسی را از آن بیرون آوردند، همچنان در دستگاه فرعون نگاهداری می شد و سپس به دست بنی اسرائیل افتاد، بنی اسرائیل این صندوق خاطره انگیز را محترم می شمردند، و به آن تبرك می جستند.

      موسی در واپسین روزهای عمر الواح مقدس كه احكام خدا بر آن نوشته بود، به ضمیمه زره خود و یادگارهای دیگری در آن نهاد، و به وصی خویش «یوشع بن نون» سپرد، و به این ترتیب اهمیت این صندوق در نظر بنی اسرائیل بیشتر شد، و لذا در جنگهائی كه میان آنان و دشمنان واقع می شد آنرا با خود می بردند، و اثر روانی و معنوی خاصی در آنها می گذارده، و لذا گفته اند، تا زمانی كه: این صندوق خاطره انگیز با آن محتویات مقدس در میانشان بود، با سربلندی زندگی می كردند، ولی تدریجا مبانی دینی آنها ضعیف شد، و دشمنان بر آنها چیره شدند، و آن صندوق را از آنها گرفتند اما «اشموئیل» طبق آیات مورد بحث به آنها وعده داد كه به زودی صندوق عهد به عنوان یك نشانه بر صدق گفتار او به آنها باز خواهد گشت» (تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 173).